اقتصاد دانشبنيان اصطلاح تقريبا جديدي است که اين روزها وارد ادبيات اقتصادي کشور شده و متوليان آن ميکوشند، با توجه به توان علمي کشور، کسبوکارهايي را راه بيندازند که بر پايه دانش شکل گرفتهاند و ميخواهند علم در مقام اجرا وارد چرخه اقتصادي شود و به توليد ثروت بينجامد.
هدف از اقتصاد دانشبنيان همان فعال کردن کسبوکارهاي کوچک و نوپاست که قادر است دانش افراد را به کار بگيرد و با استفاده از توليد علم، ثروت نيز توليد و به افزايش رشد اقتصادي کمک کند.
اقتصاد متکي بر دانش قادر است در سه رکن اصلي رشد اقتصادي يعني کشاورزي، صنعت و معدن و خدمات حضور داشته باشد و به ارائه کالا و خدماتي بپردازد که در خدمت بهبود فضاي کلان اقتصادي قرار گيرد.
اگر مفهومي که هماکنون از آن به عنوان اقتصاد دانشبنيان ياد ميشود به اين چرخه وارد شود و در نهايت به توليد ثروت کمک کند، ميتوان گفت اين نوع از کسبوکارها در فضاي کنوني اقتصاد ايران که با رشد نرخ بيکاري و بيکار ماندن بخش بزرگي از فارغالتحصيلان و حتي نخبگان کشور مواجه است، ميتواند به کاهش بيکاري و بهکارگيري فارغالتحصيلان و نخبگان کشور کمک کند.
در اين صورت است که ميتوان گفت اقتصاد دانشبنيان به اقتصاد مقاومتي تبديل شده است و اهداف آن را پي ميگيرد. اقتصاد مقاومتي چيزي جز استفاده از ظرفيتهاي داخلي براي توليد کالا و خدمات قابل ارائه در بازارهاي رقابتي داخلي و خارجي نيست از اين رو اقتصاد دانشبنيان اگر بتواند به توليد کالا يا خدماتي بينجامد که قابل عرضه در بازارهاي رقابتي دنيا باشند، ميتوان جشن بزرگي برپا کرد زيرا فارغالتحصيلان و دانشآموختگان ما از وابستگي شغلي به دولت و شغلهاي يقهسفيد فاصله گرفتهاند و خود آستين همت را بالا زده و به دنبال کسبوکاري رفتهاند که هم حداکثر سود را براي آنها به ارمغان بياورد و هم اينکه دولت از محل دريافت ماليات از اين شرکتها درآمد خود را افزايش دهد و برنامههاي عمرانياش را پيش ببرد.
اما اگر قرار باشد تحت عنوان اقتصاد دانشبنيان، صندوقي براي توزيع منابع يا انواع رانت به وجود آيد و فقط در اين ميان تسهيلاتي ارزان در اختيار برخي فارغالتحصيلان قرار گيرد و از دل آن هم چيزي بيرون نيايد، آنگاه ميتوان گفت که برخي با سوءاستفاده از نام اقتصاد دانشبنيان و تقليد از کشورهايي که اين راه را طي کردهاند، جز اتلاف منابع و مقروض کردن فارغالتحصيلان به نظام بانکي يا سيستمهاي دولتي، کاري از پيش نبردهاند.
شاهبيت موفقيت اقتصاد دانشبنيان سودده بودن شرکتهايي است که تحت اين عنوان شکل ميگيرند نه اينکه صرفا با تشکيل يک شرکت منابعي اختصاص داده شود و از توليد علم و به تبع آن توليد ثروت در کشور خبري نباشد.
به نظر ميرسد دولت وظيفه دارد با کاهش دخالت خود در فعاليتهاي اين شرکتها زمينه را براي رقابتي شدن و رشد چنين شرکتهايي ايجاد کند تا خلاقيت و ابتکار با منابع همراه شود و توليد و ارائه خدمات سودده را به وجود آورد.
سياستگذار بهخوبي ميداند که در مقطع کنوني اقتصاد ايران با دو چالش عمده مواجه است؛ کمبود منابع و حجم انبوهي از بيکاران تحصيلکرده. از اين رو بهتر است او تمام تلاش خود را به کار بگيرد تا با توجه به منابع محدودي که در اختيار دارد، اقتصاد دانشبنيان را در مسير سوددهي قرار دهد و از منابعي که براي ايجاد شرکتهاي دانشبنيان اختصاص ميدهد محافظت لازم را به عمل آورد. اقتصاد بر پايه سوددهي ميچرخد و طبيعتا بنگاهي که در هر مقياس تشکيل ميشود، اگر سوددهي و درآمد لازم را نداشته باشد، الزاما بنگاه موفقي نيست.
پيشنهاد ميشود حال که اقتصاد ايران بهشدت نيازمند هدايت صحيح منابع به بخشهاي توليدي و خدماتي پربازده است، فعالان عرصه اقتصاد دانشبنيان به گونهاي بناي اين اقتصاد را پايهگذاري کنند که از شرکتهاي مصرفکننده منابع به بنگاههاي توليد ثروت تبديل شوند و با کالا و خدماتي که به توليد ميرسانند جامعه بزرگي را از محصولات خود منتفع کنند. در غير اين صورت شرکتهاي متکي بر دانش، بهرغم تمام حمايتهاي شعاري، کاري از پيش نخواهند برد و عملا به سمتي ميروند که در دوره کمبود منابع جزو مصرفکنندگان اصلي منابع محدود باشند و تنها براي مدتي کوتاه بتوانند دفتري را راه بيندازند ولي کار خاصي را به نتيجه نرسانند و پس از چند ماه آن دفتر را تعطيل کنند.
در اين ميان بسيار مهم است که گزارشي از سوي سياستگذاران اقتصاد دانشبنيان ارائه شود که کارنامه شرکتهاي تشکيل شده چه بوده و کداميک از آنان به توليد علم، کالا و خدمات و در نهايت توليد ثروت براي کشور رسيدهاند. اگر در اين کارنامه شرکتهايي به وجود آمده باشند که بعدها بتوانند يکي از پايههاي اقتصاد ايران و در بخشهاي مختلف وارد عرصه فعاليت شوند و روز به روز گسترش يابند آنگاه ميتوان گفت منابع دولت در راه اصلي خود به کار گرفته شده و نخبگان ما توانستهاند به عرصه کارآفريني روي آورده و هوش خود را با ابتکار همراه کرده و بنگاهي اقتصادي را شکل دادهاند. يکي از مسائل اساسي در جامعه دانشگاهي کشور اين است که کمتر آستينهاي خود را بالا ميزنند و کسبوکار را امري نسبتا مذموم ميدانند در حالي که بهتر است به اين موضوع توجه کرد که اصولا توليد ثروت کشورها را رشد ميدهد و اقتصادها را به سرانجام ميرساند. اگر در کشوري توليد ثروت صورت نگيرد، نه از رفاه خبري ميشود و نه از توليد علم. بنابراين لازم است در ميان نخبگان کشور روحيه کسب درآمدهاي مشروع از طريق خلاقيت و ابتکار (بدون تکيه بر رانت) به وجود آيد و آنها علم خود را به ثروت تبديل کنند. در اين صورت ميتوان اميدوار بود که کشور به سمتي حرکت کند که نخبگان آن تفکر اقتصادي خود را به کار بگيرند و آن را در جهت ايجاد بنگاههاي سوددهي که قادرند به دولت ماليات دهند و افرادي را به استخدام خود درآورند، تبديل کنند.
شايد بتوان از کسبوکارهاي نوپايي که طي ساليان اخير در کشور شکل گرفته و دولت کمترين دخالت را در آنها داشته است به عنوان نمونههاي موفق کارآفريني با استفاده از ابزارها و دانش نوين ياد کرد. وقتي اقتصاد در رکود قرار ميگيرد و دولت با چالش اشتغال روبهرو ميشود آحاد مردم، به عنوان جمعيت نيروي کار، خود به فکر ايجاد کسبوکاري ميافتند که بتوانند از طريق آن به ادامه زندگي اقتصاديشان بپردازند.
در اين ميان، کسبوکارهاي نوپا يا استارتآپها ابتکار عملي به شمار ميروند که توسط برخي جوانان - که الزاما نخبه دانشگاهي هم نيستند - به وجود ميآيند و در برخي کلانشهرها به ارائه کالا و خدمات ميپردازند. اين ابتکارات جريان خواهد داشت به شرطي که دولت فقط چشم نظارتي خود را بر اين بنگاههاي نوپا به کار گيرد و به سمت دخالت در فرايند تشکيل يا مديريت آنها گام برندارد.
به عنوان جمعبندي ميتوان گفت که هر نوع کسبوکار مشروع که بر پايه دانش، خلاقيت و ابتکار باشد و بتواند سودآوري به بار آورد، از نظر اقتصاد ميتواند باعث افزايش رشد اقتصادي، توليد ثروت و کاهش اشتغال شود. از اين رو بهتر است شرکتهاي تازه متولد شده اصول رقابت، نوآوري و حضور در بازارهاي جهاني را بياموزند و به توليد کالا و خدماتي بپردازند که با بهترين کيفيت و کمترين قيمت بتوانند با رقباي خارجي خود رقابت کنند. در اين صورت است که ميتوان گفت اقتصاد دانشبنيان در مسير اقتصاد مقاومتي گام برداشته و توليدي درونزا و برونگرا را به ثمر رسانده است.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان